جدول جو
جدول جو

معنی گرگ مست - جستجوی لغت در جدول جو

گرگ مست(گُ مَ)
کنایه از معشوق جفا و ستم کننده و آزار رساننده باشد. (برهان) (آنندراج). مست طافح:
یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند
یوسف گرگ مست ما دعوی روزپیکری.
خاقانی (دیوان ص 326).
مؤلف آنندراج گوید: ’جناب خان آرزو میفرمایند معشوق را گرگ مست گفتن به این معنی و به این اسلوب بسیار نامناسب است. در این صورت لفظ شیرمست مناسب است’. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گرگ مست(گُ گِ مَ)
گرگی که مست شده باشد. گرگ مست طافح:
آهوکا، سگ توام برجه و گرگ مست شو
خواب پلنگ نه ز سر گرچه پلنگ گوهری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
گرگ مست
معشوق ستمکار: یوسف روز جلوه کرد از دم گرگ و میکند یوسف گرگ مست ما دعوی روز پیکری. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرگ آسا
تصویر گرگ آسا
گرگ مانند مانند گرگ
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
منافق که ظاهر خوب و باطن بد دارد. (آنندراج) :
این عزیزان در لباس گرگ، میشی میکنند
یوسفم یوسف، بسی زین گرگ میشان دیده ام.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ گِ سِ مَ)
کنایه از چشم معشوق. چشم خمارآلود:
ز رشک نرگس مستش خروشان
به بازار ارم ریحان فروشان.
نظامی.
گفتم ای جان شدم از نرگس مست تو خراب
گفت در شهر کسی نیست ز دستم هشیار.
عطار.
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب بادۀ لعل تو هوشیارانند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(گُ سَ)
سگی که از نسل گرگ باشد. سگی که گرگ مانند باشد:
زان گرگ سگان اژدهاروی
نازرده بر او یکی سر موی.
نظامی.
زان گرگ سگان استخوان خوار
کس را نه به استخوان او کار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه ظاهری نیک و باطنی بد دارد منافق: این عزیزان در لباس گرگ میشی میکنند یوسفم یوسف بسی زین گرگ میشان دیده ام. (سالک یزدی) یا گرگ میش شدن (هوا)، تاریک وروشن شدن هوا
فرهنگ لغت هوشیار
مشت گرد قبضه مدور، هر چیز گرد مانند قبضه: بود لیقه ای با سیاهی (صراحی) درشت دو اتش زند بر قلم گرد مشت. (طغرا)، نوعی از قبضه کمان: اگر قبضه شه بود گرد مشت د هد ناوکش داد خصم درشت. (طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
سگی که مادرش گرگ باشد، سگی که گرگ مانند باشد: زان گرگ سگان اژدها روی نازرده بر او یکی سرموی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگ میش
تصویر گرگ میش
((گُ))
منافق، دورو
فرهنگ فارسی معین
شنگول، سرحال
فرهنگ گویش مازندرانی